تا دیروز سالم سالم بود هان ! امروز افتاد مُرد ! چیزی که زیاد شنیدیم و می گیم . نمی دونم چرا ما آدم ها سعی می کنیم نشون بدیم در برابر خبرهای ناگوار خیلی ناراحت می شیم ، ممکن هم هست خوشحالم بشیم هان ولی به رو خودمون نمیاریم ! حالا اگه به رو خودمونم نمیاریم که خوشحالیم لااقل بعدن تابلو نکنیم !
مثلن میایم خبر مرگ فلانی رو بدیم ، توجه کنید چه جوری :
کامبیز به حسن می گه : نمیای بریم بهشت زهرا ؟ بعدم حسن با تعجب می گه : بهشت زهرا ؟ برا چی ؟ و کامبیز بغض می کنه و اشک می ریزه و محزون می شه و می گه : آره فلانی مُرد و همون موقع یهو اشکاش وامیسته و به حالت قبل بر می گرده می گه : خلاصه ما داریم می ریم ، اگه میای بیا بریم !
بعد می گن تابلو نیست ! خب وقتی واقعن ناراحتی باید مدام اشک بریزی و بغض داشته باشی ، نه اینکه وقتی می خوای اسم مرحومو بگی یه گریه الکی کنی و بعد تمومش کنی ! اگه گریه هم نکنی طرف می فهمه که فلانی مُرده و خودتم تابلو نمی شی ! حالا که خبر مرگ فلانی رو به گوش هم رسوندن ، می رن سمت بهشت زهرا …
مراسم تشیع جنازه و کفن و دفن رو که نگو ! این روزا اینقدر سریع انجام می شه و می ره پی کارش که انگار همه دوست دارن زودتر طرف رو بفرستن زیر خاک برن خونه هاشون . اینقدر سنگ دل شدیم که حتا برای عزیزترین کسامون هم اونقدر ناراحت نمی شیم و در اوج شادی دفنشون می کنیم و یه نفس راحت می کشیم !
مردشور خونه رو که اصلن واقعن دیگه نگو ! ما یه کیلو گوشت گوسفند می گیریم خوشگلتر می شوریمش ! اینقدر قشنگ و لطیف می شوریمش که گوسفند بیچاره اون دنیا دلش قیلی ویلی می ره ! بعد مرده رو می گیریم همچین پرتش می کنیم رو اون سنگ مردشورخونه که زمین ترک بر می داره ! بعدم تند تند و با سرعت نور می شوریمش و کفن پیچش می کنیم و پرتش می کنیم بیرون می دیم دست خانوادش . بعدم خانواده طرف اونو بلند می کنن و با صلوات و اینا می برنش سمت قبرش که دفنش کنن .
معمولنم چون بازیگر تئاتر برای گریه کردن توی هر خونواده ای پیدا نمی شه بعضی ها یه سری بازیگر خبره دعوت می کنن جهت گریه و غش و جیغ ( فیلم چند می گیری گریه کنی به همین موضوع می پرداخت ) ! بعدم تند تند خاک می ریزیم روشو سریع میایم خونه خدا بیامرز به غارت اموال خونش می پردازیم و اونجاست که دعواها شروع می شه و تازه اول ماجراست !
وصیت نامه که باز شه اوضاع بیریخت تر هم می شه و دعواها شدت می گیره و اونجاست که یه سری به قانونم اشکال می گیرن و می گن اصلن چرا دختر نصف پسر باید ارث بگیره ؟! منم کامل می خوام و گیس و گیس کشی شروع می شه !
در پایان هم به هیچ نتیجه ای نمی رسیم هان ! فقط باعث می شه قهر باشیم و تا مدت ها ریخت همدیگه رو نبینیم ! بیچاره اون خدابیامرزم اون دنیا نمی دونه چی کار کنه و زانوی غم بغل می گیره و می شینه به حالمون گریه می کنه !
خلاصه که ما آدما خیلی بدیم . اول که سعی می کنیم خودمون رو ناراحت و درب و داغون نشون بدیم ، بعدشم دعوا می کنیم و سال ها با هم قهریم و ممکنم هست هیچ وقت آشتی نکنیم . اونم سر چی ؟! سر یه سری چیز بیخود و بی جهت . بیایم خودمون رو اصلاح کنیم و اندکی جنتلمن باشیم …
پ.ن : این مطلب ترکیب چند تا ماجرا بود که خودم با چشمای خودم دیدم و اصلن فرد یا خانواده ی خاصی مد نظرم نبود ، حالا فردا نیاین یقه منو بگیرین و بگین تو زندگی شخصیمونو ریختی رو اینترنت ! اون زندگی شخصیتون به من ربطی نداره فقط چیزی بود که بد ندیدم بگم .
جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۸۹ و ساعت ۶:۱۰ ب.ظ
دسته بندی معضلات بشری !