یکی از جاهای حیاتی دانشگاه ها سلف سرویسه ، جایی که برای بعضی ها ، از کلاساشون مهمتره و کلی از وقتشونو اونجا می گذرونن ! البته خود سلف ، اسم یه قطعه ی الکتریکیه و من نمی دونم چرا با اضافه شدن سرویس بهش اینقدر معنیش عوض شده ! ولی به هر حال اسمیه که براش انتخاب شده دیگه .
از ریشه یابیه ادبیش که بگذریم ، سلف موقع ناهار خیلی شلوغ می شه و خیلی ها جا برای نشستن ندارن و می رن جاهای دیگه ناهار می خورن ( مثل رو نیمکت یا تو ماشیناشون و … ) ، ولی تو ساعت های دیگه جا هست و دانشجوها می رن و از بوفه خوراکی و هله هوله می گیرن و می خورن . ولی نشستن توی سلف یه فرهنگی می خواد که خیلی ها ندارن ! عکس زیر که من اونو از سلف دانشگاه خودمون گرفتم ببینید :
این آشغالایی که میبینید ته مونده هله هوله های یه سری دانشجوی بی فرهنگه که اومدن و خوردن و ریختن و رفتن . آخه من نمی دونم جمع کردن این آشغالا چه قدر وقتشونو می گرفت که حاضر نشدن جمعش کنن !
همونطور که تو تصویر می بینید فاصله ی سطل آشغال با این میز حدود ۳ متره و من نمی دونم این ۳ متر پیاده روی چقدر سخته که نمی تونن آشغالاشونو ببرن اون تو بریزن ! البته موقع ناهار وضع از این بدتره … ظرفای غذاست که رو این میزا تلنبار می شه و کلی خوش به حال مگسا و این جک و جونورا می شه !
همون موقعی که من می خواستم این عکسا رو بگیرم ، دو تا دانشجو ساندویچ خریدن و اومدن جلوی من نشستن که بخورن ، فحش ها بود که حواله ی این آدما ی بی فرهنگ می کردن که همین جوری ریختن و رفتن ، هر چی دلشون خواست گفتن . من فکر کردم این ها لااقل با فرهنگن و یه مقدار خوی جنتلمنی تو رگشونه ، ولی نکته ی جالبش این بود که خودشونم پوست ساندویچاشونو ریختن و رفتن ! ( البته یه خورده قاطی بودن ، فکر کنم استاد بهشون نمره نداده بود ! )
من به این نتیجه رسیدم که فرهنگ سلف نشینی یا بهتر بگم سلف جنتلمنی – که خودم این واژه رو اختراع کردم – توی ۹۰% دانشجوها نیست و نمی تونن میز سلف رو بدون آت و آشغال ببینن و حتما باید مگس جلو چششون بال بال بزنه تا غذا از گلوشون پایین بره !
من پیشنهاد می کنم تو دانشگاه ها ۱ واحد سلف نشینی تدریس بشه تا دانشجوها با این مکان به خوبی آشنا بشن و بدونن توی این مکان باید چه جوری غذا خورد ! خلاصه این که جنتلمن بودن تو سلف سرویس خیلی خوبه و ای کاش همه دانشجوها وقتی خواستن از پشت صندلی های این مکان بلند شن آشغالاشونو چند متری با خودشون حمل کنن و به سطل آشغال بندازن .
پ.ن : اینم برای اون ۲-۳ نفری که بهم ایمیل زده بودن و گفته بودن که اسم وبلاگت جنتلمنه و توش درباره همه چی می نویسی جز جنتلمن بودن . باید بگم من قبلا هم چند تا مطلب درباره این موضوع نوشته بودم که همشون اینجا موجوده !
چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۹ و ساعت ۱۰:۴۷ ق.ظ
javad jan SELF SERVICE ba on self zamin ta zir zamin fargh dare ?
چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۹ و ساعت ۶:۰۶ ب.ظ
می دونم ! نکته اصلی اینه که با اینکه املاشون یکیه و تو تلفظم آکسان خاصی نداره چرا با یه سرویس اینقدر معنیش متفاوت می شه !!!! 😀