امروز برای یه کار کوچیک راه افتادم و رفتم دانشگاه ( که البته حل نشد و بی خودی وقتم رو صرف کردم ) . بعد از این اتاق و اون اتاق رفتن و بالا پایین رفتن های فراوان فهمیدم باید برم پیش کارشناس گروهمون ! از شانس بد منم امروز ثبت نام اون عده ای بود که برای تکمیل ظرفیت و این چیزا قبول شده بودند و اتاق کارشناس گروهم شلوغ بود و یه ۳۰ دقیقه ای الاف بودم تا نوبت من بشه .
جلوی من یه دانشجو با مامان و خواهرش اومده بودن پیش کارشناس و خواهره داشت برای کارشناس توضیح می داد که ترم قبل ترم اول داداشم بود و به خاطر عمل زیبایی دماغ ! نتونسته بود بیاد سر کلاساش و خلاصه امتحاناشم نیومده بود بده و می خواستن بدونن تکلیفش چیه !
پسره هم با ۲ متر قد و یه دماغ سربالا چسب زده اونجا ایستاده بود و همینجوری نگاه می کرد ببینه چی می شه . بیچاره مامانش هم با اینکه چیزی سر در نمی آورد از دانشگاه و واحد و اینا سعی می کرد یه چیزی بفهمه و بعضی وقت ها هم یه نظری می داد . در نهایتم به این نتیجه رسیدن که باید برن تصوییه حساب کنن و پول ترم قبل رو کامل بدن و برای ترم بعد ثبت نام کنن ، که ترم بعد هم می شه ترم اولش !
نکته ی جالبش ایجا بود که خونشون فقط ۷۰ کیلومتر از دانشگاه فاصله داشت و از کارشناس گروه توقع داشتن براش به عنوان ترم اول انتخاب واحد کنه به طوری که کلاساش همش ساعت ۱۰-۱۱ به بعد باشه ، چون بیچاره پسره با اون دماغ زیبا ! صبح ها دیر بلند می شه از خواب و اگه بخواد خودشو ۸ برسونه دانشگاه خواب نازش خراب می شه ! کارشناسم با زرنگی ، انتخاب واحد رو به خودشون واگذار کرد و گفت سایت رو براش باز می کنیم خودش هر چی می خواد برداره !
خلاصه همه این کارا رو خواهره و مامانه براش درست کردن و پسره هم ایستاده بود و فقط نگاه می کرد و دریغ از یه کلمه حرف … ! ۲ متر قد بلند کردی و دماغتم که ماشالله خوشگل کردی خب خودت برو ببین چی به چیه … نکنه می خوای مامانت بیارتت دانشگاه پیاده کنت واسته تا کلاست تموم شه بیارتت !
وقتی دانشجوی این مملکت به جا اینکه بیاد درس بخونه به فکر عمل دماغه ! و وقتی هم میاد مشکل ترم قبلش رو حل کنه فقط وامیسته و نگاه می کنه ، چه توقعی ازش داریم ؟! این پسره که هنوز نمی تونه خودش بیاد و مشکلش رو حل کنه ، چه جوری می خواد زندگی کنه واقعن ؟!
به نظرم یه سری از کارها که مربوط به خود آدم هست و می شه تنهایی و بدون کمک مادر و پدر و خواهر و … هم حلش کرد . اینکه بخوایم یکی رو بندازیم جلو و خودمون نگاه کنیم خیلی ضایعست ! من واقعا به حال این مدل دانشجوها تاسف می خورم و نمی دونم هدفشون از درس خوندن چیه ! الان که دماغش خوشگله و سنشم از ۱۸ سال گذشته و به احتمال زیاد یه ماشینم زیر پاشه ، بره زن بگیره به یه جا برسه و بیخود ۴ سال عمرش رو حروم نکنه و آخرشم به هیچ جا نرسه !
پ.ن : من این موضوع رو می خوام به جنتلمن بودن مربوطش کنم و بگم که یه آدم جنتلمن همیشه کارای ساده ای رو که به خودش مربوطه ، خودش انجام می ده ! اگرم می خواد کسی کمکش کنه با کمک اون انجامش می ده ، نه اینکه اون طرف رو بندازه جلو خودش واسته نگاه کنه ببینه چی می شه !
پ.ن : یه نکته دیگه هم به صورت غیر مستقیم از این ماجرا نتیجه می گیریم ، و اونم اینه که یه آدم جنتلمن همیشه به اون چیزی که داره راضیه و نمی ره بیخودی دماغش رو عمل کنه تا فکر کنه خوشگل شده ، البته در بعضی موارد عمل دماغ رو توصیه می کنم و اون زمانیه که اندازه ی دماغ با خرطوم فیل برابری داشته باشه !
سلام
جواد خب داری سخت میگیری… اکثر اونایی که میان دانشگاه، دانشجو بودن رو هم مث عمل دماغشون یه جور مد می دونن. این وسط کم پیدا میشن انسان های فرهیخته ای که به شوق درس میان دانشگاه ❗
من با عمل دماغش مشکل نداشتم و آخرشم نوشتم که شاید برای بعضی ها واجبم باشه که برن عمل کنن ! من فقط از این تعجب کردم که دانشجویی که نمی تونه خودش مشکل خودش رو حل کنه و خواهرش باید جاش حرف بزنه چه جوری می خواد زندگی کنه !!!
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۹ و ساعت ۱:۵۴ ق.ظ
man nemidonam akhe adam ham in hame bi orzeeeeeeeeeeeeeee
mayeeeeee khejalate
ye pesar ba in ghad kharesh vasash karasho anjam bedan