توی ماه دی به سر می بریم و این ماه برای دانشجوها به معنای نزدیک شدن به امتحانای پایان ترمه . دانشجوهای ایرانی هم که اصلا شب امتحانی نیستن ، کاملا آمادن تا برن و امتحاناشون رو شروع کنن ! امروز من آخرین روز این ترم رو هم سپری کردم و می خوام خاطرات امروز رو براتون تعریف کنم .
اول از همه ، وفتی رفتم تو محوطه ی دانشگاه و همین که چشمم به مرکز کپی افتاد خشکم زد ! ۳ کیلومتر صف بود و همه دادار دودور راه انداخته بودن که برن جزوه کپی کنن ! البته گفتم که دانشجوی ایرانی همیشه آمادست و اصلا شب امتحانی نیست و این جزوه ها هم ، جزوه های ناسا و دانشگاه های برتر دنیاست که همیشه آخر ترم یه نسخش به دست دانشگاه ها می رسه و همه ی دانشجوها هم مشتاقن یه نسخه ازش رو داشته باشن و اطلاعات علمیشون رو زیاد کنن ! البته فقط مرکز کپی دانشگاه اینجوری نبود ، هر چی کپی به شعاع ۱ کیلومتر دور دانشگاه وجود داشت همینجوری شلوغ بود و این جزوه های خیلی مهم دست به دست کپی می شدن !
دانشجوها هم اصلا استرس امتحانات رو نداشتن و نخواهند داشت و چون در طول ترم به اندازه ی کافی درس ها رو مطالعه کردن ، می دونن که با بهترین و درخشانترین نمرات ترم رو به پایان می رسونن و در این مدت فقط می خوابن که بتونن شاداب و سرحال سر جلسه امتحان حاضر بشن . دانشجوها می دونن چیزی به نام مشروطی اصلا وجود خارجی نداره و کلا بهش فکر نمی کنن . اساتید هر چه می خوان با طرح سخت ترین سوالات از سخت ترین کتاب های دنیا به مشروط شدن جامه ی عمل بپوشونن موفق نمی شن و دانشجو ها همیشه با نمرات عالی خود این عمل اساتید رو خنثی می کنن .
دانشجوهایی که مثل من دانشگاه آزاد درس می خونن این روزها دغدغه ی تصویه حساب و اینجور چیزا هم دارن که بتونن سر جلسه ی امتحان شرکت کنن ، ولی این مشکل هم همیشه حل شدست و با توجه به اینکه به خاطر هوش و سواد زیادی که دارن همه جا استخدامن و معمولا ۳-۴ تا شغل دارن و کلی پول تو حسابشونه اصلا نگرا تصویه حساب نیستن .
استادا هم همه خیلی افسرده و غمگین بودن و از اینکه داشتن این همه دانشجوی خوب و فعال و کوشایی که در طول ترم داشتن رو از دست می دادن خیلی ناراحت بودن ، البته ترم بعد دوباره با یه سری دانشجوی کوشای دیگه روبرو می شن و همه ی اینا از یادشون می ره !
من نمی دونم مردم این جمله رو با چه رویی می گن : بعضی ها می رن دانشگاه و وقتی میان بیرو سوادشون با اون موقعی که رفتن هیچ فرقی نکرده ! آخه دانشجوهای ما به این کوشایی و زرنگی این چیزا چیه می گین بهشون ؟ شما ببینید همین دانشجوهای خوب ما با فعالیت علمی که دارن در تمام این مغازه هایی که پروژه دانشجویی انجام می دن رو تخته کردن و همشون بزنم به تخته خودشون یه مغازه پروژه دانشجویی متحرکن !
خلاصه اینکه بهترین دانشجوهای دنیا توی ایران زندگی می کنن و هیچ کس قدرشونو نمی دونه و هی می گین چرا فرار مغزها صورت می گیره ! اینایی هم که نوشتم چیزایی بود که امروز دیدم و امیدوارم لااقل یه دانشجو بخونش و توی نظرات همین قسمت موافقتش رو با گفته هام اعلام کنه تا بدونید همش حقیقت داره !
دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱ و ساعت ۶:۴۵ ب.ظ
با این که همه ی این حرف ها درسته ولی بازم تو این دوره و زمونه آدم روش نمیشه بگه من دانشجوام!