بلاگ نوشت یه بازی وبلاگی باحال راه انداخته و توی اون خواسته این روزا که همه ، همدیگه رو تحریم می کنن وبلاگ نویس ها هم بیان هر چیزی رو که می خوان تحریم کنن ! بازی جالبیه و منم به دعوت بلاگ نوشت توی این بازی شرکت می کنم .
من طبق قوانین جنتلمن که توسط خودم به تنهایی تصویب شده موارد زیر رو تحریم می کنم و هر کسی رو ببینم نظرش مخالف منه اون رو هم تحریم و بلاک و ریپورت و همه چی می کنم !
۱- بهترین انیمیشن های دنیا رو پیکسار می سازه و استودیو های دیگه باید همه تحریم شن ! هر کسی به غیر از انیمیشن های پیکسار انیمیشن های دیگه ای رو ببینه تحریم می شه . البته راه هایی برای دور زدن این تحریم هست که مشکلی نداره ولی مهم اینه که در حضور من نباشه !
۲- من از کله پاچه و بوی بدش متنفرم ! اصلن نمی دونم چرا باید گوسفندای بیچاره رو بکشیم بعد به اون طرز وحشتناک کله و پاچه هاشونو بندازیم تو قابلمه بعدم بچینیم پشت ویترین که ملت بیان بخورن ! کلن هر کی کله پاچه دوست داره و یا کله پزی ( طباخی ) داره تحریمه ! تبصره اینا هم نداره این بند !
۳- من از اپل بدم میاد ! هر کسی که از مصرف کنندگان و یا خریداران اپل باشه تحریمه ! هر کسی که تا به امروز از اپل استفاده می کرده ۶ ماه وقت داره تا از این محصولات فاصله بگیره و به اندروید و موارد جایگزین روی بیاره وگرنه مشمول تحریمه !
۴- نمی دونم چرا باید از غذاها و خوراکیای خوشمزه عکس بگیریم بزاریم تو اینستگرام ! هر کسی از این به بعد از غذاهای آب دهن راه بنداز عکس بگیره و بزاره توی اینستگرام بلاک و تحریم و ریپورت و همه چی می شه !
خب دیگه اینم تحریمای من بود که شامل همه می شه و فعلن استثنا نداره تا ببینم بعدن چی می شه ! این تحریم ها هم اکنون توسط من امضا شد و از همین الان اجرا می شه . دیگه مواظب باشین تحریم نشین ! توی این پست بلاگ نوشت هم می تونین یه لیست از تحریم کننده ها رو ببینید .
همتون خبر استعفای استیو جابز که چند روز قبل منتشر شد رو شنیدید . خبری که شوک بزرگی برای طرفدارای اپل بود ، این خبر توی خبرگزاری ها و وبلاگ های سراسر جهان دست به دست چرخید و نظرات مختلفی داشت . من چون زیاد از اپل و محصولاتش خوشم نمیاد برام مهم نبود و دربارش چیزی ننوشتم و نظری هم ندارم . اونقدر که گوگل و اندروید رو دوست دارم و حمایت می کنم ، اپل و سیستم عاملش رو دوست ندارم ( نظر شخصیمه البته ! ) .
برای شخص استیو جابز خیلی احترام قائلم و دوسش دارم ، ولی نه به خاطر اپل ! به خاطر اینکه جابز یکی از موسسای پیکسار بوده و پیکسار هم که می دونید دیگه چقدر دوسش دارم ! البته موفقیت های استیو جابز توی اپل و دستاوردهایی که برای این شرکت داشت برای کسی پوشیده نیست ، شاید بشه گفت جابز یه جورایی شبیه مخترعینی مثل گراهام بل عمل کرد و با آزمون و خطا و ضررهایی که کرد باز هم نا امید نشد و تونست خدمات زیادی به صنعت تکنولوژی بکنه .
اپل با استیو جابز گره خورده بود و خودتون هم تو خبرها دیدید که وقتی خبر استعفای جابز منتشر شد ارزش سهام اپل ۵ درصد سقوط کرد . به نظرم اپل بعد از جابز دیگه نمی تونه مثل سابق باشه و در آینده باید شاهد راکد شدن اپل باشیم . فکر نمی کنم اپل بتونه باز هم نوآوری هایی شبیه نوآوری های جابز داشته باشه و بیشتر در آینده شبیه خیلی دیگه از برندهای تجاری برای پول و تجارت خودش فعالیت کنه !
امیدوارم تیم کوک که الان به جای آقای جابز نشسته بتونه مثل جابز اپل رو سرپا نگه داره و طرفداراش رو حفظ کنه . اما با توجه به اسم اپل که با استیو جابز گره خورده بهتره اسم و لوگوش رو عوض کنن تا طرفدارای اپل با شنیدن این اسم دوباره یاد آقای جابز و خدماتش نیفتن و حسرت بخورن !
خیلی ها خیال می کنن خوشگلن و کلی ادعای خوشگلی می کنن و می گن که وقتی مثلن تو خیابون راه می رن همه غشو ضعف می رن و کلی حسرت خوشگلیشونو می خورن و این جور چیزا ! حتا خیلی ها هم خیال می کنن خدا یه خوشگل آفریده و اونم فقط اونان !
اما واقعن خوشگل کیه ؟ یعنی هر کسی که بیاد ادعا کنه خوشگله ، واقعن خوشگله ؟ البته خوشگلی یه نوع فحشم هست و اگه مثلن کسی به کسی بگه فولان وسیلتو بده به من و اون طرفم نخواد که بده می گه: اِ خوشگلی ! الان ما به ابعاد فحش خوشگلی کاری نداریم و می خوایم با موشکافی دقیق بفهمیم خوشگل کیه ؟
۱- خیلی ها خوشگل رو کسی می دونن که مدل موی خفن داشته باشه و کلی پول سلمونی و آرایشگاه داده باشه تا موهاش تو چشم باشه !
۲- بعضی ها هم هستن که اصلن از خونه بیرون نمیان و فقط برای رفتن به یه دوره ی فشرده آموزش فتوشاپ رنگ آفتاب رو دیدن . این جور افراد وقتی می خوان خودشونو به بقیه نشون بدن از خودشون عکس می گیرن و روزها با فتوشاپ عکسشونو ادیت می کنن و بعد از گذشت چند روز ادیت و ویرایش عکسشون ، خروجی رو می زارن تو فیس بوک یا یه جای دیگه و ملت هم زیرش می نویسن که چه خوشگلی تو و من فدات بشم و از این جور چیزا ! کلن خوشگلی این افراد از فتوشاپه و چهره ی واقعیشون اصلن قابل تحمل نیست !
۳-بعضی ها خوشگلی رو توی عمل دماغ می دونن و می رن دماغشونو عمل می کنن تا خوشگل بشن ! حتا خیلی ها هم که پول عمل دماغ ندارن می گیرن دماغشونو باند پیچی می کنن که بگن مثلن دماغ عملین !
۴- خوشگلی بعضی ها از عینک آفتابی حاصل می شه ، امکان نداره یه بار بدون عینک آفتابی این افراد رو ببینید . این جور آدما ۲۴ ساعته عینک آفتابی می زنن و حتا یه عینکم می زارن رو سرشون که یه وقت کسی شک نکنه !
۵- خیلی ها هم خوشگل مادرزادین ، یعنی از همون اول خوشگلن و نیاز به موارد خاصی برای خوشگلی ندارن !
خلاصه فهمیدیم که کیا خوشگلن و کسایی که می گن ما خوشگلیم چه ویژگی هایی دارن ! البته برای خوشگل شدن راه های دیگه ای هم هست که خودتون بهتر می دونین … .
پ.ن : روی هر کدوم از کارتونا که کلیک کنید می تونید ابعاد بزرگترش رو ببینید . اگه کیفیت اصلی کارتون ها رو می خواید اینجا کلیک کنید و مجموعه ی کامل این کارتون ها با کیفیت اصلیشو دانلود کنید .
امتحان یا به قول استادای پُزی کوییز ، نام واژه ایست ترسناک که آخر هر ترم برگزار می شه و آینده ی هر کسی رو رقم می زنه . وقتی ۷ سالم بود و رفتم کلاس اول ، سه بار در سال امتحان می دادیم ، یعنی ۳ ثلث بود ، که آخر هر ثلث ازمون امتحان می گرفتن و یه کارنامه که شبیه فاکتور خرید بود و با کاربن هم نوشته بودنش بهمون می دادن ! ولی از کلاس سوم به بعد امتحانامون ۲ ترمی شد و خیلی ذوق مرگ شدیم که از ۳ به ۲ امتحان در سال کم شده و آرزو می کردیم به زودی به ۱ و در انتها به ۰ برسه و کلن از شر امتحان راحت بشیم و همینجوری پله های ترقی رو طی کنیم ! ( که البته برآورده نشد نمی دونم چرا ؟! ) .
بچه های مدرسه ای امتحاناشون از اول خرداد شروع می شه و برای هر درسشونم یه زمان خاصی فاصله وجود داره که بخونن و برن امتحان بدن . ولی برای دانشجوها امتحانا قروقاطیه و ممکنه همه ی امتحاناشون تو یه روز باشه ! که البته بستگی به انتخاب واحد و اینا داره و حتا دیده شده برای بعضی ها بین هر امتحان یه هفته فاصله می افته ! امتحان دانشجوها از اواخر خرداد شروع می شه و تا وسطای تیر هم معمولن ادامه داره . یه دانشجو برای امتحان دادن و پاس کردن یه درس ۷ خوان رو باید طی کنه که می خوام به معرفی و بررسی اون ۷ خوان بپردازم :
خوان اول : ۲ هفته قبل از امتحانا
قبل از شروع شدن امتحانا ، همه در به در دنبال جزوه می گردن و جلوی کپی سنتر ( یا به قول فرهنگستان مرکز رونوشت ! ) کلی صف می شه و همه دعوا و داد و بیداد راه می ندازن که تند تند بتونن کپی بگیرن . اونایی که خوش خط باشن و جزوشون کامل باشه خیلی بد به حالشون می شه ! چون بس که جزوشون از تو دستگاه کپی رد می شه نازک می شه و خودش وقتی بخواد ورق بزنه باید خیلی دقت کنه که صفحه ها به دلیل نازکی پودر نشن !
خوان دوم : درس خوندن
وقتی جزوه ها آماده شد و کارت امتحان پرینت گرفته شد ، نوبت به درس خوندن می رسه که سخت ترین و کسل کننده ترین قسمت ماجراست . مخصوصن اگه جزوه ای که کپی کردیم با خط میخی نوشته شده باشه و نشه خوندش ، اونوقت هی باید صفحه رو دور و نزدیک کنیم تا بتونیم یه خطشو بخونیم . خیلی ها هم راه می افتن می رن تو کتابخونه ها و فرهنگسراها که اونجا درس بخونن ، ولی بعد از تحقیقاتی در میابیم که اونا می رن که یه چرت عصرگاهی در سکوت اونجا بزنن و برگردن !
خوان سوم : شب امتحان
وقتی که به شب امتحان نزدیکتر می شیم دلمون یه جوری می شه و هی استرس می گیریم که وای خدا حالا چی کار کنم و کلی خاک تو سرمون می ریزیم ! تا صبح می شینیم و می خونیم هی می زنیم تو سرمون . حتا گزارش هایی از طرف شاهدان مبنی بر خونریزی های مغزی بر اثر ضربات زیادی که به سر زده شده در این شب ها گزارش شده که جنتلمن نمی تواند آن ها را تایید و یا تکذیب کند ! خلاصه اینقدر می خونیم تا صبح شه و راه بیفتیم بریم سر جلسه …
خوان چهارم : سر جلسه
اول از همه بررسی می کنیم وضعیت مراقب چه جوریه ! یعنی آدم گیریه یا می شه تقلب کرد . با خیره شدن و آنالیز رفتاراش به نتابج خیلی خوبی دست پیدا می کنیم و اگه بفهمیم آدم باحالیه می ریم سراغ آنالیز بغل دستیامون و کلی رو مخشون کار می کنیم که بهمون برسونه . پس از آماده کردن این مقدمات آماده می شیم تا سوالا رو پخش کنن .
خوان پنجم : اوایل امتحان
برگه ها رو که دادن اول می ترسیم سوالا رو ببینیم و سریع اسممونو می نویسیم و بعدش یواشکی یه نگاه به سوالا می ندازیم . می شینیم هر چی بلدیم رو می نویسیم و یه جورایی برگه رو پر می کنیم و اونایی هم که بلد نیستیم رو جاشونو خالی می زاریم که در پایان طی عملیات گسترده ی تقلب پُرش کنیم .
خوان ششم : اواخر امتحان
وقتی به اواخر امتحان نزدیک می شیم پروژه ی تقلب رو شروع می کنیم . اول نگاهی به جزوه هایی که روی اعضا و جوارحمون نوشتیم می ندازیم و اگه تو اونا جواب سوالی رو پیدا کردیم می نویسیم و اگرم پیدا نکردیم وارد فاز ۲ و بغل دستی می شیم که خودتون همه ی راه های تقلب با بغل دستی رو می دونید و زیاد لازم به توضیح نیست !
خوان هفتم : نتیجه ی امتحان
وقتی می فهمیمی نتیجه ی امتحانا اومده خیلی استرس می گیریم که یعنی پاس شدیم یا نه ؟ و با ترس و وحشت سایت دانشگاه رو باز می کنیم . بعد که وارد کارنامه می شیم استرسمون بیشتر می شه و یواشکی نمره رو می بینیم . اگه پاس شده باشیم انگار یهو یه چیزی از رومون پَر کشید رفت رو آسمون و اگرم افتاده باشیم دو تا چیز دیگه انگار از رو آسمون می افته رومون و کلی ناراحت می شیم و وارد یه هفت خوان دیگه جهت اعتراض و اینا می شیم که در این مقال نمی گنجد !
پ.ن : الان که تو فصل امتحاناییم برا چی نشستین اینو خوندین ؟ مگه شما درس ندارین ؟! برین درستونو بخونین به جا اینکه اینو بخونین ! خلاصه امیدوارم همتون موفق باشین و تندتند درساتونو پاس کنین و نمره های خوب خوب بگیرین .
همیشه انسان های زیادی وجود دارن که ادعا می کنن بچه ناف تهرونن ، ولی هنوز هیچ کس دقیقن نمی دونه ناف تهرون کجاست و این نقطه همچنان نا معلوم مونده . توی این پستم قصد دارم با موشکافی دقیق ، ناف تهرون رو مشخص کنم و بررسی کنم که چه کسایی واقعن بچه ناف تهرونن !
اگه نقشه ی تهران رو ۹۰ درجه در جهت عقربه های ساعت بچرخونیم و با دقت نگاش کنیم می بینیم که شبیه بدن یه خانم با حجاب می شه که خیلی راحت قابل تشخیصه ! اگه نمی تونید تشخیص بدید من برای راحتیتون این کارو کردم که می تونید ببینید :
حالا که متوجه شدید تهران شبیه بدن یه انسانه بهتره بریم سراغ ناف این انسان ! همونجور که در تصویرم مشاهده می کنید ناف تهران دقیقن مشخص شده و اونجا هم جایی نیست جز میدون ولیعصر ! و باید گفت که بلاخره تونستیم ناف تهرون رو پیدا کنیم ! جایی که هزاران سال بود کشف نشده باقی مونده بود ، همون میدون ولیعصره و کسایی که ادعا می کنن بچه ناف تهرونن باید اصلیتشون مال اینجا باشه ! حالا می ریم از مردم اون قسمت می پرسیم تا بفهمیم دقیقن چه کسی بچه ناف تهرونه و این فرد رو پیدا کنیم !
یک آقای پیری اینجا زندگی می کنه که اول از ایشون می پرسیم : ببخشید شما بچه اینجایید ؟
– ها بله ، من اینجا بودیم ها !
ینی اصلیتتون مال اینجاست ؟
– نه والا ! ما اصلیتمون تبریزیه ها … الان ۲۰ ساله که اینجا بودیم .
ببخشید وقتتون رو گرفتم … ! ایشون که بچه ناف تهرون نبودن ، ولی یه خانم خیلی با کلاسی رو می بینیم که دارن سوار بنزشون می شن ، از ایشون می ریم می پرسیم … ببخشید خانم شما بچه اینجایید ؟
– سلام … بله من بچه اینجایم
ینی اصلیتتون مال اینجاست ؟
– بله ما تهرانی هستیم
وای باورم نمی شه ! هیچ می دونستید شما بچه ناف تهرونید ؟
– ایـــش … ناف تهرون ! واه ینی اینجا ناف تهرونه ؟
بله
– راستش به کسی نگید هان . ما داهاتیم ! بابام گاو و گوسفندامون رو فروخته بعد باهاش اینجا خونه و ماشین گرفتیم . فقط ما آبرو داریم به کسی نگید هان …
بله ! خیالتون راحت باشه به کسی نمی گم ! مرسی … ایشون هم که بچه ناف تهرون نبودن ! بهتره بریم از اون آقای کت شلوار شیکه بپرسیم . آقا شما بچه اینجایید ؟
– بله ، خجالت بکشید قربان بنده در زعفرانیه زندگی می کنم !
بله ! ببخشید ! شاید اون مغازه داره بدونه کی بچه اینجاست و بهتره بریم از اون بپرسیم .
سلام . ببخشید شما بچه اینجایید ؟
– نخیر جانم ، من بچه تهرانپارسم مغازم اینجاست فقط !
شما نمی دونید کی بچه اینجاست ؟ ینی اصلیتش مال همینجا باشه .
– اینجا اصلیت هیچ کس دقیقن مال همینجا نیست ! بیشتر کسایی که اینجاین یا مهاجرن یا بچه جاهای دیگه هستن … کسی رو نمی شناسم که اصلیتش مال اینجا باشه !
بله ، ممنون .
همونطور که دیدید دقیقن هیچ کس پیدا نشد که بچه ناف تهرون باشه و ما هر چی گشتیم فرد مورد نظر رو یافت نکردیم ! پس نتیجه می گیریم دقیقن کسی وجود نداره که بچه ناف تهرون باشه و ناف تهرون خالی از انسانهای اصیله ! خلاصه اینکه امروز تونستم ناف تهرون رو پیدا کنم و به پرسش های زیادی که دربارش توی ذهن همه وجود داشت جواب بدم !
از امروز اگه کسی ادعا کرد که بچه ناف تهرونه اول از همه مطمئن بشید اصلیتش مال میدون ولیعصره و بعد حرفش رو جدی بگیرید ! توجه کنید که باید بچه خود میدون باشه هان چون خیابونا و کوچه های اطرافش خارج از ناف قرار گرفته !