من مسافرت با اتوبوس و در کل زمینی رو خیلی دوست دارم ، البته یه شرط داره و اونم اینه که بیش از ۶۰% مسافرای اتوبوس رو بشناسم و از دوستان یا اقوام باشن ! به نظر من مسافرت با یه همچین اتوبوسی آخر لذت بردن از سفره … .
وقتی توی یک اتوبوس همه همدیگه رو بشناسن و با هم صمیمی باشن اصلا احساس تنهایی نمی کنیم و نمی فهمیم که مسیر سفر رو چه جوری طی کردیم .
تو یه همچین اتوبوسی چند تا چی خیلی می چسبه که تا وقتی تجربه نکنید نمی دونید من چی می گم ، یکی بازی پانتومیمه که من نمی دونم چرا فقط تو اتوبوس بازیش اینقدر حال می ده ، دوم گل یا پوچه که من هیچ جا به اندازه ی اتوبوس از این بازی لذت نبرده بودم و سومم اسم فامیله گروهیه که خیلی می چسبه !
البته فقط بازی باعث خوش گذشتن نمی شه ، خوندن و هنرنمایی هم خیلی سفر رو دلچسبتر می کنه ! و آدم اصلا متوجه طی کردن راه نمی شه ، نمی دونم چرا فقط تو اتوبوسه که به من اینقدر خوش می گذره و شایدم من فقط اینحوریم و شما چنین حسی رو نداشته باشید .
اینها جنبه ی داخلی اتوبوسه ، ولی مسافرت زمینی یه جنبه ی بیرونی هم داره که اون محیط اطرافه که بعضی از قسمت های راه واقعا قشنگه و حیف که آدم اون جاها رو نبینه !
من تا الان دو بار مسافرت طولانی با اتوبوسو تجربه کردم و هیچ وقت خاطراتش از ذهنم برون نمی ره ، فردا هم اگه بشه قراره یه سفر کوچولو با اتوبوس داشته باشم که چون ۱۰۰% مسافراش رو می شناسم فکر کنم مثل سفرای قبلی این یکی هم خوش بگذره ! البته فرق هایی هم داره که من بعد از سفر براتون می نویسم …
منتظر باشید که فردا اگه رفتم و به خوبی و خوشی برگشتم براتون بنویسم که جریان این سفر چی بود . پس فعلا …